جام جهان‌نمای خسروپرویز در سراب نیلوفر، افسانه یا حقیقت؟

همان‌گونه که گفته‌اند افسانه‌ها سپیده‌دم تاریخ یک منطقه هستند که گاه یا حقیقتی است که در زمانی از تاریخ رخ داده و مردم آن بوم به دلیل انتقال سینه به سینه و نسل به نسل شاخ و برگ‌هایی را به آن افزوده‌اند و یا زاده ذهن و تخیلات آن مردمان بوده است.

داستان جام جهان‌نمای خسرو نیز از این‌گونه روایات است که سینه به سینه نقل شده و الهام بخش داستان‌های کهن گوشه‌ای از خاک کرمانشاه شده است. 

انوشیروان و خسروپرویز هر دو از شاهان ساسانی بودند که در میان سایر پادشاهان تاریخ ایران نقش پررنگ‌تری را بین روایت‌ها وافسانه‌های مردم منطقه غرب بلاخص کرمانشاه دارند.  چرا که در نیمه دوم دولت ساسانی کرمانشاه و بلاد غرب مورد توجه پادشاهان ساسانی قرار می‌گیرد و آثار متعددی را مانند طاقبستان در شهر کرمانشاه، کاخ خسرو در قصرشیرین، پل خسرو، کاخ نیمه تمام ساسانی، فرهاد تراش دربیستون، طاق گرا در دالاهو، عمارت بان قلعه در قصرشیرین و… از آن دوران در استان کرمانشاه به یادگار مانده است که همه و همه بیانگر حضور پادشاهان ساسانی در این منطقه است. 

همین موضوع موجب شده تا این پادشاهان در روایت‌ها و افسانه‌های محلی نقش پررنگ‌تری را پیدا کنند تا جایی که از آن‌ها به عنوان نماد عدالت و قهرمانان افسانه‌ای خود یاد می‌کنند. در یکی از روایات و افسانه‌های مردم منطقه آمده است که خسرو پرویز هفت عجایب داشت، از جمله تخت او که چهار فصل را در آن ایجاد کرده بود و یا تاج ۹۰۰ منی آن که با زنجیر بر روی تختش قرار گرفته بود و یا دستمالی که برای آنکه تمیزش کند آن را به داخل آتش می‌انداخت و پاکیزه می‌شد و یا طلای دست افشار که مانند موم نرم در دستانش بود. اما یکی از عجایب خسرو جام جهان‌نما یا همان جام‌جم است که گویند خسرو هر زمان که اراده می‌کرد، می‌توانست از طریق این جام تصویری به هر نقطه‌ای از جهان زمان خود برود و هر آنچه را که می‌خواست در آن می‌دید. 

جام جهان نمای خسرو نه تنها در روایات بلکه در بین اشعار و ادبیات نیز ریشه دوانده و اشعاری توسط شاعران این منطقه در این باره سروده شده است. در بخشی از افسانه شیرین و فرهاد آمده که شیرویه پسر خسرو ادعا می‌کند پدرش دیوانه شده است و او را به سیاه چال می‌اندازد و پیشنهاد ازدواج با شیرین را می‌دهد اما شیرین که می‌بیند فرهاد از بین رفته است و خسرو و نیز در سیاهچال است برای اینکه به شیرویه ضربه‌ای بزند شرط ازدواج را تقسیم گنج خسرو بین فقرا واز بین بردن جام جهان نما تعیین می‌کند. 

شیرویه در ابتدا شرط را نمی‌پذیرد اما در نهایت به خواسته شیرین تن می‌دهد و کارهایی که شیرین می‌گوید را انجام می‌دهد. 

در اینجاست که شیرین جام جهان نما را به سراب نیلوفر می‌برد، «سراب نیلوفر دریاچه کوچکی است در نزدیکی شهر کرمانشاه که سطح آن مملو از گل‌های نیلوفر زرد رنگ است. این گل‌ها در نزد ایرانیان باستان نیز جایگاه ویژه‌ای دارد و آن را نشانه جاودانگی و حیات می‌دانند. این مکان و این گل آنقدر مهم بوده که نقش گل نیلوفر در تاقبستان نیز حجاری شده و حتی در افسانه شیرین و فرهاد نیز بدان اشاره شده آنجا که خسرو در سراب نیلوفر شیرین را می‌بیند، دلباخته او می‌شود و به مقر پادشاهیش می‌برد.» علی ایحال شیرین جام جهان نما را به سراب نیلوفر برده و آن را در میان دریاچه نیلوفر می‌اندازد. در یکی از اشعار محلی که شاعر گرانقدر استاد بیژن ارژن آن را سروده است چنین می‌گوید: 

ای سراو لول پر قایمی که 
جور کوزیل زر قایمی که 
لای‌ای زوله یا آو زلیله 
بی‌خور بی‌خور قایمی که» 
(ای سراب نیلوفر آن را مانند کوزه‌های پر از طلا پنهان کن. 
کنار نی‌ها و گل‌هایی که داری بدون آنکه کسی بفهمد آن را پنهان کن.)

انتهای پیام/

کد خبر 14001028417703

برچسب‌ها